چیزی را با زور و زور زدن نمی توان به دریای فرهنگ ملت ریخت.این دریایی است در بلندی های قاف! که بیان ها به نیروی خویش به آن واصل می شوند. هر طمع خامی که از یک شخص یا صنف نیرو می گیرد به این بحر زاخر راه ندارد، فرهنگ بیانی است که نیروی خود را از برآیند ملت می گیرد نیرومند می شود و در جان و جهان ملت جریان می یابد و صعود می کند و در این دریا موج می شود که هم سر و هم پاست.
فرهنگ گل سر سبد است. اندازه و معیار است چون از هم نوایی و همآهنگی به دست آمده نه از دستور و امر.دستور قدرت سیاسی فارغ از اندازه همگان و تابع میل و هوس حکام و زورمندان است.با قدرت=واقعیت چند صباحی به پیکر ملت ملق می شود و سرانجام روزی ضعف بر غالب شده خواهد افتاد.این بیان سقوط سیاسی و ماندگاری ملت است.